زبانحال حضرت زینب در شهادت محمد و عون بن عبدالله علیهالسلام
شاعر : مرضیه عاطفی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
قالب شعر : غزل
وابستهات هستم، تویی معشوقِ دلخواهِ خودم آگـاهـم از حـال دلـت با قـلبِ آگاهِ خودم
خورشید قلب بیقرار زینبت هستی و من نور از تو میگیرم حسینِ من؛ تویی ماهِ خودم
داریم خاطرخواهِ بسیاری و جان ها میدهند یکروز در راهِ تو و یکروز در راهِ خودم
راهی شدیم و خوب میدانستم اینجا کربلاست فهمیدم از دلشورههایِ گاه و بیگاهِ خودم
زیباییِ انگـشترت دارد مرا دق میدهـد تنها خبر دارم خودم از بغض جانکاهِ خودم
بیزارم از آن نامهها که نقشهٔ قتلَت شدند از غربتت میسوزم و میسوزم از آهِ خودم
هاجر شدم در پاسخ نجوای هَل مِن ناصرت آوردهام تنهـا دو آیه از «فَـدَیـناهِ» خودم
باید پـسرهایم فـداییات شـوند و از خـدا میخواستم در سجدههای هر سحرگاهِ خودم
آوردهام عون و محمد را برایِ یاریات آوردهام تیر و سپر از خانه همراهِ خودم!
|